خاطره ای از پویا منصفی از ارگ بم در استان زیبای کرمان
درخت نخل درخت عجیبی است! گویی این درخت اصلا نبات نیست! چیزی شبیه به آدمیزاد است.
وقتی می خواهند نخلی را قطع کنند، می گویند بِکُشش! واحد شمارش نخل همچون ادميان (( نفر )) است !
نخلي كه خشك ميشود ميگويند شهيد شده و ميوه اش خرما به تنهايي ميتواند اب و غذاي بدن انسان را بدون هيچ چيزي در بيابان تامين كند ! بدنه و چوب نخل هيچ وقت نميپوسد و هيچ وقت موريانه ان را نميزند ! به سختي اتش ميگيريد و نميسوزد !
نخل تنها درختی است که اگر سَرش را قطع کنی می میرد! بر خلاف همه ی درختان که اگر سرشان را بزنی، بار و بَرگشان بیشتر هم می شود. اما نخل نه! سَرش را که قطع کردی می میرد. مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد، نخلِ بی سر می میرد!
تنه نخل نيز نمي سوزد و خاصيت ارتجاعي دارد ! يعني ميتواند حالت فنري داشته باشد و خم و راست شود بدون اينكه بشكند ! براي همين هم در گذشته بدنه نخل را در ستونهاي خانه ها و برجها و سقف عمارت ها استفاده ميكردند ! چون نه ميپوسيد و نه موريانه ميزد و اينكه چون خاصيت ارتجاعي دارد در مقابل باد و باران و زلزله و طوفان مقاوم است و نميشكند و بِنَا فرو نميريزد !
آب اگر از سَر نخل بگذرد و به زیر آب فرو رود، خفه می شود و می میرد! مثل آدمیزاد. درخت مقدسی است... اين چيزها را استاد محمود توحيدي معلم بازنشسته كه چهره اي افتاب سوخته و پر چين و چروك داشت و زماني قبل از زلزله بم راهنماي گردشگران در مجموعه تاريخي ارگ بم بود به ما دانشجويان ميراث فرهنگي و باستانشناسي ميگفت ! لحجه غليظ كرماني و بمي داشت و تمام اجدادش در بم زندگي ميكردند و به خاطر داشت پدر بزرگش در ارگ بم زندگي ميكرده و خاطرات جالبي تعريف ميكرد .
خدا رحمتش كند ، در زلزله بم درگذشت و كتابي هم به نام ((ارگ نامه )) نوشته بود و طبع شعري هم داشت و اشعار قشنگي ميگفت !
در بدو ورود توريستها اين شعر خودش را اول براي همه ميخواند :
هر ذره ز ارگ رازي دارد ......
هر كنگره اش ز فخر رازي دارد .......
گر باز كند زبان به صحبت ، خشتي .....
داني كه چه سوز و سازي دارد .......
استاد توحيدي از نخل ها ميگفت و از تمامي خشت ها و سازه هاي ارگ بم ! او ميگفت چون اين منطقه زلزله خيز است تمامي تيرهاي اصلي و ستونهاي قلعه حاكم ( بالاترين بخش ارگ بم ) از تنه نخل درست شده تا هنگام زلزله عينه فنر بازي كنه و از شكستن و ريختن بنا جلوگيري ميكنه !
اتفاقا هنگام زلزله ارگ بم سازه هايي كه تنه نخل داشت كمتر خسارت ديده بود !
توحيدي بعد از كلي راه رفتن در كوچه هاي ازگ بم ما را به چايخانه در ورودي سرباز خانه ( محل زندگي داروغه ) دعوت ميكرد و خانمي كرماني ( نامش را يادم نيست ) انجا از ما و توريستهاي ديگر با كلمپه خانگي و چاي پذيرايي ميكرد توحيدي مي ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎِ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳَﺮَﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻧِﻤﻮﺩِ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭَﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر